جدول جو
جدول جو

معنی تو ر داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

تو ر داشتن
هوای کسی را داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ کَ دَ)
ترس و وحشت داشتن. (ناظم الاطباء). بیم داشتن. و رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا
(اَ خوَرْ / خُرْ دَ)
دقت داشتن. زیر نظر داشتن. مراقب بودن، نگاه و نظر مرحمت به کسی یا چیزی داشتن. رجوع به توجه و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ جُ تَ)
نیرو داشتن. تاب داشتن. قدرت داشتن:
من و رخش و کوپال و برگستوان
همانا ندارند با من توان.
فردوسی.
کسی کو به خود بر توان داشتی
ز طبع آرزوها نهان داشتی.
نظامی.
رجوع به توان شود
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ گُ تَ)
تحقیر کردن. بچیزی نشمردن. پست کردن. بچیزی نگرفتن. (یادداشت بخط مؤلف). استخفاف. اذلال. (منتهی الارب). تهاون. (تاج المصادر بیهقی) :
سپهدار کیخسرو آن خوارداشت
خرد را بر اندیشه سالار داشت.
فردوسی.
بدو گفت کای ژنده پیل ژیان
ز نیرو همی خوار داری روان.
فردوسی.
التونتاش... نصیحت هایی راست کرده بود و ایشان سخن او را خوار داشته. (تاریخ بیهقی).
هر آن شاه کاو خوار دارد شهی
شود زود از او تخت شاهی تهی.
اسدی.
گر نخواهی که ترا خوار وزبون دارد
برتراز قدرش و مقدارش مگذارش.
ناصرخسرو.
مرد را خوار چه دارد تن خوشخوارش
چون ترا خوار کند چون نکنی خوارش.
ناصرخسرو.
هشدار مدارید خوار کسی را
مرغان همه راحقیر مشمر.
ناصرخسرو.
برانش ز پیش ای خردمند ازیرا
که هشیار مرمست را خوار دارد.
ناصرخسرو.
حکم کردیم بر بنی اسرائیل که اگر ایشان فساد کنند در زمین و پیغمبران ما را خوار دارند. (قصص الانبیاء). ملوک از سر گناهان درگذشتندی الا از کسی که فرمان را در وقت پیش نرفتی و خوار داشتی. (نوروزنامه).
نقیبان را بفرمود آن جهاندار
ندارید اینچنین اندیشه را خوار.
نظامی.
همت از آنجا که نظرها کند
خوار مدارش که اثرها کند.
نظامی.
چه جرم دید خداوند سابق الانعام
که بنده در نظر خویش خوار میدارد.
سعدی.
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم.
سعدی.
، قمع کردن. از بین بردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، نرم گردانیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خوار داشتن
تصویر خوار داشتن
پست کردن، تحقیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحیر داشتن
تصویر تحیر داشتن
فروماندن سرگردانی هاژیدن بشولیدن حیرت داشتن فرو ماندن: (در این حسن مقال تحیر دارم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعذر داشتن
تصویر تعذر داشتن
دشوار شدن دشوار گردیدن، عذر داشتن امتناع ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدر داشتن
تصویر تکدر داشتن
پشامیدن تیره شدن کدورت داشتن دلتنگی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
آژیغیدن بیزار بودن شمانیدن نفرت داشتن بیزار بودن کراهت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقع داشتن
تصویر توقع داشتن
انتظار داشتن چیزیراچشم داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
پس انداختن به واپس انداختن، سپس آوردن عقب انداختن سپس آوردن: و اگر یک سبب بروتد مقرون مقدم داری و یکی موخر فاعلاتن آید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
للكراهيّة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
Dislike
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
détester
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تاب برداشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
disprezzare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
nefret etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
не любить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
verabscheuen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
ненавидіти
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
nie lubić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
نفرت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
ঘৃণা করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
kuchukia
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
싫어하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
desgostar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
לשנוא
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
नफरत करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
membenci
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
เกลียด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
verafschuwen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنفر داشتن
تصویر تنفر داشتن
disgustar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی